دیوانه بازی

آن من دیوانه ی عاصی در درونم های و هو می کر د.....مشت بر دیوار ها می کوفت روزنی را جستجو می کرد....

دیوانه بازی

آن من دیوانه ی عاصی در درونم های و هو می کر د.....مشت بر دیوار ها می کوفت روزنی را جستجو می کرد....

سیگار؟؟؟


!نـمـ ـی دانـم
سـیـگـار مـیکـشـم یـا حـسـرتــــــــــ ـ ـ نـبـودنـت را
ریـه هـایـم را پـر از دود مـیـکـنـم یـا پـر از آه  رفـتـنـت
نـمـی دانـم تـو را دود مـیکـنـم یـا خـاطـراتـت را!
اصـلـا چـه فـرقـــی مـیـکـنـد ؟!
تـو رفـتـه ای و مـن......
سـیـگـار و حـسـرت و آه را بـاهـم مـیـکـشـم 

پی نوشت:هوس سیگار دارم این روزها....  

             

من...

من یه ادم لوس خودخواه و مغرورم.... 

 

ولی همینه که هست! 

کاری نمیشه کرد. 

اصلن هم برام مهم نیست....  

کاش

کاش یه روزی بعد سالها تبسم بشینه رو لبهامون....

قفط برای خود خودش

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.